• وبلاگ : فرياد خاموش
  • يادداشت : اومدم !
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    يوووهوووو. سلاممم عزيزم. واااي چقدر خوشحال شدم كه خوشحال اومدي الان شدي اون تينا خانو گلي كه من خيلي دوسش دارم...

    وااااي چقدر قشنگ مينويسي. كاش از اين استعداد ها ما داشتيم

    قربونت بم...بازم ميام...فداي تو...خوش باشي و موفق...
    سلام تينا جان........خوشحالم برگشتي تميدوارم هميشه شاد باشي و پيروز .........ممنون كه خبرم كردي شعرت هم زيبا بود فعلاباي

    هفت بار روح خويش را تحقير کردم:
    نخستين بار هنگامي بود که براي رسيدن به بلندمرتبگي، خود را فروتن نشان مي‌داد
    .
    دومين بار آن هنگام که در مقابل فلجها مي‌لنگيد
    .
    سومين بار آن زمان که در انتخاب خويش بين آسان و سخت، آسان را برگزيد
    .
    چهارمين بار وقتي که مرتکب گناهي شد و به خويشتن تسلي داد که ديگران هم گناه مي‌کنند
    .
    پنجمين بار آنگاه که به علت ضعف و ناتواني از کاري سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و توانايي‌اش دانست
    .
    ششمين باز زماني که چهره‌اي زشت را تحقير کرد در حالي که نمي‌دانست آن چهره يکي از نقابهاي خويش است
    .
    و هفتمين بار وقتي که زبان به مدح و ستايش گشود و انگاشت که فضيلت است
    .))
    (جبران خليل جبران
    )
    موفق باشي

     <      1   2